الثقلین انّ کثیر من النّاس عن ایتنا لغافلون
| ||
|
در کتاب خزینةالجواهر ص 680 نقل شده است که ابن عباس نقل می کند که حضرت رسول اکرم (ص) زمانی که به جنگ با بنی مصطلق تشریف می بردند در نزدیکی محلی به نام (( وادی )) که دارای دره ی ناهموار و بزرگی بود مجبور شدند به علت تاریکی شب در این محل بمانند. در اخر شب فرشته ای نازل شدو به حضرت رسول اکرم (ص) شرفیاب شد و به حضرت رسول اکرم (ص) خبر داد که جنیان دشمن که از طوایف کافران و متمردین هستند در این دره کمین کردند تا به لشکریان شما آسیب برسانند آن حضرت فورا حضرت علی (ع) را به حضور پذیرفتند و به ایشان امر کردند که به کمینگاه جنیان که درون دره کمین ما نشسته اند برو از قدرت خود که خداوند به شما عطا کرده است استفاده کن آنها را نابود کن و برگرد. حضرت علی (ع) به اتفاق صد نفر از شمشیر زنان قابل به سوی دره حرکت کردند حضرت علی (ع) به انها گفته بودند تا زمانی که من دستور ندادم هیچکس وارد عمل نشود. حضرت علی (ع) به دره رسیدند و بهترین اسمای الهی را به زبان اوردند و به سمت دشمن که در وسط دره بود حرکت کردند و به اصحاب و یارانش گفتند هر جا که من رفتم به دنبال من حرکت کنید وقتی به محل اصلی دره رسیدند حضرت علی(ع) دستور دادند شما همین جا توقف کنید دیگر از این محل جلوتر نیایید و شخصا حضرت علی (ع) به محل خوفناک دره رفتند همینکه حضرت علی (ع) به محل وادی (مرکز دره) رسیدند باد تند و سیاهی شروع به وزیدن کرد و به طوری که اصحاب حضرت علی (ع) قدرت ایستادن در روی زمین را نداشتند و از ترس این باد تند سپاه لشکریان شروع به لرزیدن کردند در این هنگام حضرت علی (ع) که به محل وادی دره رسیده بود با صدای بلند فرمودند که ای کفار منم علی بن ابیطالب وصی رب العالمین اگر قدرت جنگیدن دارید مقابل من بایستید و از محل فرار نکنید اصحاب در محل وادی می دیدند که صداهای شمشیر حضرت علی (ع) به گوش می خورد و آنقدر شمشیر حضرت علی (ع) به تندی حرکت می کرد که آن ها قادر نبودند شمشیر ها را ببینند فقط می دیدند وقتی شمشیر ها به صدا می آید از لا به لای شمشیر ها دود های سیاه شعله می کشد به اسمان می رود تا اینکه دیگر دودی در وادی به چشم نمی خورد. در همین هنگام حضرت علی (ع) الله اکبر گویان از محل وادی بیرون آمدند و اصحاب که سخت ترسیده بودند به حضور علی (ع) رسیدند از او پرسیدند یا علی در دره وادی چه دیدی؟حضرت فرمودند وقتی به محل دره رسیدم انبوهی از دشمنان خود را که همگی مجهز به شمشیر و سنگ بودند، دیدم در همین موقع با دستور نبی اکرم (ص)شروع کردم به خواندن اسمای مهم الهی به طوری که ترس از من خارج شد و به لشکر جنیان حمله کردم. جنیان از شدت ترس به خود می لرزیدند و وقتی به انها می رسیدم انها دود می شدند و به صورت آتش به بالا می رفتند ولی عده ای هم در میان آنها باقی ماندن انها جنیانی بودند که به حضرت رسول اکرم(ص) پناه می بردند و من از کشتن انها صرف نظر می کردم سپس اصحاب و یاران حضرت علی (ع) و حضرت علی (ع) به حضور رسول اکرم(ص) رسیدند و حضرت علی (ع) بشارت را به حضرت رسول اکرم (ص) دادند. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای علی بر تو بشارت باد که همگی جنیان که توسط شما خداوند انها را ترسانده بود به اینجا امدند و مسلمان شدند و من هم اسلام این جنیان را پذیرفتم و قبول کردم خداوند نصرت بر شما عطا کرده است. نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: امیرالمومنین علی علیه السلام، ، [ چهار شنبه 19 تير 1392
] [ 12:17 ] [ استاد معین زاده ]
[ |
|